loading...

باران ببار...

فرهنگی ،اجتماعی و ادبی

بازدید : 269
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 9:36

استاد علیرضا سپاهی لایین متولد 1350 در روستای «سندیفال» بخش «لایین» شهرستان «کلات نادری» خراسان رضوی است. بیش از 30 سال است که به رغم به جان خریدن مرارت‌ها و رنج‌های شیرین، با قلم روان و پرمغزش، راوی غم و شادی مردم خویش است. در کنارصدها صفحه یادداشت در روزنامه‌ها و صدا و سیما، قریب به 20 مجموعه شعر به زبان فارسی و کردی از ایشان منتشر شده است. استاد سپاهی را نه تنها باید پیشاهنگ شعر امروز کردی خراسان دانست؛ بلکه او یکی از پیشاهنگان شعر فارسی در خراسان و کشور است که با زبانی تازه، بی تکلف و صمیمی، اشعارش را «دل نشین و دل نشان» کرده است.

🔸زندگی پرفراز و فرود این شاعر نام آشنای کُرد که با زندان چند ماهه در مشهد نیز همراه بوده است، از او شاعری شوریده و اهل درد ساخته است و این زبان مردم بودن، او را در چشم مردم صاحب نظر،عزیزتر کرده است.
تنها در سال 1399 از استاد سپاهی سه مجموعه شعر کردی (سێ دلۆپ، مینامال و دوچار) که شامل دوبیتی، رباعی و ترانه‌های سه مصراعی(سه خشتی) است و 4 مجموعه شعر فارسی(در کشور کوه، شعر و شب، زیباتر از زن، رندان خراسان) منتشر شده است. این چهار اثر پارسی نیز، شامل دو مجموعه غزل‌ و دو مجموعه شعرهای کوتاه و نیمایی و آزاد و مثنوی است که بین سالهای 94 تا 99 سروده شده‌اند. این 7 مجموعه شعر که توسط انتشارات مادیار در سنندج منتشر شده است، بر جایگاه و پایگاه شعر کردی – فارسی خراسان، که سپاهی لایین پیشاهنگ آن است افزوده است. ضمن تبریک به استاد سپاهی برای انتشار آثار مبارک شان، چاپ این مجموعه شعرها که شرر و شعله‌‌‌ای از زندگی ما مردم است؛ باعث غنای فکری - فرهنگی ما کُردهای خراسان شده است.

🔸تنوع موضوع و مضمون، زبان مردم بودن، زلالی اندیشه و نگاه نو در اشعار سپاهی لایین به حدی است که بررسی این مجموعه اشعار از لحاظ سطح ادبی، زبانی و فکری می‌تواند موضوع ارزنده‌‌‌ای برای پایان نامه‌های دانشجویی باشد. یکی از پربسامد ترین واژه‌ها در بیشتر اشعار کردی - فارسی استاد سپاهی که تاکنون منتشر شده است؛ واژۀ «کُرد» است که می‌تواند موضوع یک مقاله مفصل و جامع باشد که در ذیل به منظور پرهیز از طولانی شدن نوشتار، تنها به چند نمونه اکتفا می‌شود و بررسی بیشتر مستلزم مجال دیگری است.
تأکید سپاهی لایین بر صداقت کردها و صبوری شان است و آزاده بودن را دلخوشی بزرگ کردها می‌داند:
ما کردها قوم صبور و ساده‌ای هستیم
ما مردمان دل به حسرت داده‌ای هستیم
ما کردها با این تهیدستی خوشیم آری
ما را همین بس مردم آزاده‌ای هستیم

🔸او کُردهراسی برخی خامان ره نرفته و ناپختگان بیگانه با خوی میهن دوستی کُردها را هم، با زبانی تلخ به چالش می‌کشد. آنان که نمی‌دانند کُردها تبارشان به این دیار بازمی‌گردد و فرزندان و حافظان این خاک و خطه اند؛ دل خوشی شان، مردن کُردهاست و سپاهی لائین این را دردمندانه بر لب آورده است:
مرگ که آمد، همه کاسب شدند...
کُرد بمیرد، همه نان می‌خورند....
زلزله! برگرد که؛ در خون هنوز
یک دو سه تا کُرد تکان می‌خورند!
سپاهی لایین شاعری را اتهام بزرگش می‌داند که تیغ مداد در دست دارد. او با تمام وجود و بی هراس کُرد بودنش را فریاد می‌کند:
چه اتهام غم انگيز ومهلکی دارم
که شاعرم من و دارم به دست تيغ مداد!
تمام کُردی خود را گرفته ام سرِدست
که عاشقانه بگويم هرآنچه باداباد!!
دلم خوش است که سر پيش کس نکردم خم
که هيچ بهتر از آزادگی ندارم ياد!

🔸او که چند ماه، بودن در زندان را تجربه کرده است، جُرمش را کُرد بودن می‌داند و از ناسپاسی برخی ناآگاهان، که شکوه ایثار و مرزداری و میهن دوستی کُردهای خراسان را بر نمی‌تابند شِکوه می‌کند:
مُحتسب پرسيد: جرمت چيست؟ گفتم:«کُرد بودن»
گفت: پس آسوده خاطرباش،ديگر مُرد «بودن»
کاش می‌پرسيد ازمرز خراسان تا بگويد
زاده شد با غرش رعد تفنگم، گُرد بودن!
کاش می‌پرسيد ازميدان مردی تا بگويم
پيشمرگ کُرد می‌خواهد سپاه بُرد بودن؛
او با زبانی آمیخته با درد و پرسش، خدا را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید:
تو که اول صدايم را شنيدی
مگر شکل بيانم را نديدی؟
تو که ديدی زبانم جرم دارد
چرا يارب مرا کُرد آفريدی؟!
یک زمستان روسیاهی، سپاهی لایین را با طبع لطیف و روح زلالش، پیر می‌کند:
منِ چادرنشين کُرد را تنها خيال اين است
که دارد يک زمستان روسياهی می‌کند پيرم
او در اشعار کُردی اش نیز، درد حلاج‌های بر دار رفته را فریاد می‌کند:
یەک ب یەک چوونه سەر دارێ
کەس لاشێ وان، نەدین جارێ
بگریم ل سەر کێ مەزارێ؟

یکی‌یکی روی دار رفتند
جنازه‌هاشان هم به زیر نیامد
من بر روی کدام مزار گریه کنم؟

🔸او کُردها را بلاکش و مصیبت دیدگان بی پناهی می‌داند که خداوند آنها را برای تنهایان مثل خویش آفریده است:
م گۆت: باڤۆ چما ئەم کورد‌ها نه؛
ل هەر دەر سا مه را دەرد و بەلا نه؟
ب چاڤەک تژی هێستر گۆت: ئەرێ، کورد
خوەدێ سا بێکەسێن مینا خوە دا نه!

گفتم: پدر چرا ما کردها این چنین هستیم؛
همه‌جا با مصیبت و رنج روبرو می‌شویم؟
با چشمی‌اشکبار گفت: بله
خدا ما را برای آدمهای تنهایی مثل خودش، آفرید!

🔸این تنها نگاهی گذرا به واژۀ کرد در شعر استاد سپاهی لایین بود و یا بهتر است بگویم «نمی‌از یمی» بود که تقدیم محضرتان شد. در پایان با غزلی از این استاد آگاه و اندیشمند، شکوه شعر این شاعر مردمی‌را به تماشا می‌نشینیم و بر این افتخار سبز خراسان که با قلمش، قامت مردم مان را بالابلندتر کرده است درود می‌فرستیم:
کُرد
کُردم ؛ هنوز عاصی وعاشق بسادگی
کُردم؛ هنوز صافی وصادق بسادگی!
انسانی از قبيله عشاق بی دريغ
دل کنده از تمام علايق بسادگی
عمری است دل به خنده يک دوست بسته ام
در جمع دشمنان موافق بسادگی!
شايد نشان پرچم زيبای ايل ماست
دستار چاک چاک شقايق بسادگی!
در حلقه‌های رنگ و ريا همچنان خوش است
دل با همان صداقت سابق بسادگی
يک عمر تشنه دردل دريا مسافرم
حسرت خوراز عبور دقايق بسادگی
اما نشسته سايه امواج هولناک
برروی تک مسافر قايق بسادگی!
هرگز به هيچ ساحل امنی نمی‌رسد
اين کوله بار خنده وهق هق بسادگی!
وقتی که نقش جامه ما زخمهای ماست
مارانمی‌خرند خلايق بسادگی
انگار عشق مُرده دراين شهر وسالهاست
تغيير کرده اند سلايق بسادگی!
**
کُردم؛ هنوز خسته ومشتاق زندگی
مصداق فقر آدم لايق بسادگی
کُردم؛ نشان آخر عهدی که عاشقان
سرمی‌دهند پای حقايق بسادگی!!

رفتی و از غم تو آینه ها پیر شدند
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی